loading...

خفگی

همیشه‌ی خدا جمله‌ی معروفی برای معرفی کردن خودم داشتم که عاشق به کار بردنش در نوشته‌هایم بودم. یادم نیست دقیقش چه بود؛ولی مضمونش این بود"ی آدم چرا باید انقدر اکس...

بازدید : 797
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 14:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خفگی

همیشه‌ی خدا جمله‌ی معروفی برای معرفی کردن خودم داشتم که عاشق به کار بردنش در نوشته‌هایم بودم. یادم نیست دقیقش چه بود؛ولی مضمونش این بود"ی آدم چرا باید انقدر اکسیژن هدر بده" حال آنکه آن اکسیژن چه بود و من چرا هدر میدادمش را شاید فقط خودم بدانم...امروز بی هوا به نوشتن فکر کردم.به روزی که از نوشتن منع شدم هم فکر کردم. به بی قراری‌های آن شب‌ها. به بغض‌هایی که دوام نیاوردند و رعد و برق شدند و باریدند...

این روزها گاهی بی پروا میشوم برای نوشتن...(مثل آدمی‌که برای کمی‌بیشتر زنده ماندن دست و پا میزند...)و هجوم میبرم برای نفس کشیدن...این بار بلند پروازی ام گُل کرده است و میخواهم بیشتر از چهار پنج خط بنویسم... شاید بهتر است بگویم میخواهم بیشتر از چهار پنج ساعت دوام بیاورم...این بار تصمیم گرفتم یک داستان کوتاه بنویسم...بعد چاپش کنم و بگذارم بین بقیه نوشته‌هایی که خاک خوردند از خوانده نشدن.


فقط دلم میخواست از شما‌ها بپرسم:

چقدر از نوشته‌هاتون خاک خوردن...؟

دلم میخواست بپرسم:

چیزی در زندگی تان دارید که بدون آن نفس تنگی بگیرید...؟(فارغ از آدم‌های مهم زندگی تان((:

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 154
  • بازدید کننده امروز : 37
  • باردید دیروز : 5
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 177
  • بازدید ماه : 192
  • بازدید سال : 4318
  • بازدید کلی : 86524
  • کدهای اختصاصی